اسلایدر

درد و دلها, و داستان غم انگیز _Pretty Boy story

درد و دلها, و داستان غم انگیز _Pretty Boy story

داستان واقعی زیباترین پسر شهر _ The true story of the most beautiful boy

اون دنیا
[ دو شنبه 26 مهر 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 17:59 ] [ محمد باقر ] [ ]


مسخره دیدیم
[ دو شنبه 26 مهر 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, درد و دل, ] [ 14:46 ] [ محمد باقر ] [ ]


انکار کننده گان
[ یک شنبه 25 مهر 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, حقیقت دل, ] [ 14:12 ] [ محمد باقر ] [ ]


شروعی دوباره ( 2

شروعی دوباره


سلام دوستان و بازدید کنندکان عزیز

 

یه مدت نبودم چون سختی و خستگی کسب و کارم به جایی رسیده بود که نمیشد پست گذاشت الان یاد اینترنت افتادم اومدم وبلاگ ، نمیدونم اگه پست " شروعی دوباره " را گذاشتم می تونم ادامه بدم یا نه !!!

میخواستم یه صفحه توی تلگرام ایجاد کنم و داستانهامو تو تلگرام بنویسم اما ... نمیشه ، تلگرام وبلاگ نیست آدم زود لو میره . کسایی که بهت سر بزنن می تونن شماره تلفنت رو بدست بیارن و ... باید کار و بارمونو ول کنیم بچسبیم به تلفنهای ملت ، و به غیر از اون ، حوصله می خواد تمام داستانو دوباره شروع کنی تو تلگرام بنویسی ، الان هم اگه اینجا می نویسم فقط به خاطر اینکه تا قسمت نود داستان قبلا نوشتم ذخیره کردم و الا کی حوصله داره بیاد نت داستان بنویسه اونم اینکه طرف بازاری باشه !!!

 

اگه خدا بخواد بزودی بقیه داستانهارو وبلاگ میزارم و " درد و دلهای " دیگه که لای قسمتها میزارم ، دوستان یه چیزی رو دقت کنین اینکه : 1 ) من اصلا وابسته به نت نیستم کمبود محبت زیاد داشتم ولی هیچ وقت از وبلاگ و اینترنت برای جبران کمبود محبت خودم استفاده نکردم . 2 ) داستان می نویسم چون دوست دارم دردم رو خالی کنم و یکم سبک شم ولی منظورم از نوشتن داستان این نیست که ملت بخونن و باهام همدردی کنن اون روزا دیگه گذشته . 3 ) بعضیا اول داستان رو می خونن فکر می کنن که همین الان این اتفاقات می افته و نویسنده یه پسر کم سنه !!! نخیر این طور نیست من متولد اسفند 72 هستم و اتفاقات در زمانهای گوناگون که "سنم و کلاسم  و سربازی و بزرگسالی ام" رو نوشتم افتاده و فقط میخوام تمام داستانهای زندگیمو به عنوان خاطره بنویسم . 4 ) همدرد نمی خوام هم دل نمی خوام و صد بار بگم بازدید کنندگان بچه نمی خوام دوست دارم اونایی که بهم سر میزنند بالای هیجده سال داشته باشن و از فهم و درکشون استفاده کنم . 5 ) بازدید کنندگانی که سر بزنن کوچکترین تهمت یا فحش بگن حلال نمیشن پس از چیزایی که خبر ندارین و نمیدونید بی خودی نظر ندین بعدا هم پشیمون نشین 6 ) من محمد باقر از بیستم خرداد امسال ( 95 ) به بعد نامزد کرده ام از این رو شاید کمتر وبلاگ نویسی کنم و همیشه هم سر نمیزنم پس همش تکرار ادامه نکنید هر وقت بی کار بودم پست میزارم قبلا هم گفتم دلبسته و وابسته نت نیستم و مجبور هم نیستم وبلاگ بیام پس هر وقت بی کار بودم میام پست میزارم

اگه دوست داشتین ادامه بدم بگین

[ دو شنبه 13 ارديبهشت 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, یه مدت نیستم, ] [ 21:28 ] [ محمد باقر ] [ ]


توبه
[ جمعه 6 ارديبهشت 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 22:18 ] [ محمد باقر ] [ ]


سفر زیارتی

سفر زیارتی

 

سلام دوستان ، یه هفته نیستم شاید هم دو سه روز بیشتر

 

دوباره برگردم ادامه میدم

 

فعلا خدا نگهدار

[ یک شنبه 5 ارديبهشت 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, یه هفته نیستم, ] [ 1:22 ] [ محمد باقر ] [ ]


خنده و شادی
[ سه شنبه 4 ارديبهشت 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 22:57 ] [ محمد باقر ] [ ]


اینترنت و گریه
[ سه شنبه 3 ارديبهشت 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 22:53 ] [ محمد باقر ] [ ]


مرگ
[ سه شنبه 2 ارديبهشت 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 22:44 ] [ محمد باقر ] [ ]


دین = دوست صمیمی جنگ
[ سه شنبه 1 ارديبهشت 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, حقیقت دل, ] [ 22:40 ] [ محمد باقر ] [ ]


محمد باقر نفرت انگیز !!!
[ سه شنبه 30 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, غم و غصه, ] [ 22:31 ] [ محمد باقر ] [ ]


بهره و وام = نزول خوار و نزول گیر

بهره و وام = نزول خوار و نزول گیر

 

 

 

پدرتو در می آورن صبر کن !!!

 

وقتی از کسی پول بگیری و بعد از مدتی پول بیشتر بپردازی اسمشو میزاری " نزول "

 

اما وقتی که از بانک وام می گیری و بعد از مدتی بیشتر میدی اسمشو میزاری "وام"

 

مگر بانک امام است؟ مگر بانگ قرآن است؟ کدوم خری اینو گفته گناه نیست؟

 

وقتی پول به کسی میدی و بیشتر نمی گیری اسمشو می زاری حلال و ثواب ، درست

 

اما چرا وقتی پولت رو بانک می زاری و "بهره" می گیری نزول خوار نشدی؟

 

این چه دینیست؟ کدوم مجتهدی اینو گفته؟ تو کدوم کتاب نوشته؟ کی فتوا داده؟

 

قرآن:گناه نزول خوار همانند کسی است که جلوی در کعبه با مادر خود آمیزش می کند

 

یعنی در دین "مسیح و یهود و دین کافر" بهره بانکی یک و نیم تا دو درصد

اما در دین اسلام هیجده تا بیست درصد؟

این چه اسلامیست؟ هشتاد درصد مسلمانان را نزول خور کرده اید

خاک تو سرتون بشه معلمان نزولی ، دانش آموزان نزولی ، مجتهدان نزولی ،

 

بهره بانکی : نفر مقابل هفتاد هشتاد سال از گناه دوری میکنه آخر عمر، پولش رو به نزول

خور نمیده میگه سودش گناهه !! میره میزاره بانک ، سود می گیره فکر  میکنه سود بانک

حلاله !!! آخه اخمق این بانک هم با پول شما به بقیه وام ازدواج ، مسکن ، ماشین ،

خرید جهیزیه و .... میده 26 درصد سود از اون بیچاره ها می گیره 18 درصدشو به تو اخمق

میده ، یعنی بانک توی پولت اکسیر حاملگی میزنه پولت حامله میشه زاد ولد میکنه؟

از زاد ولدش نصفشو میده بهت؟ اگه بانک هیچ کاری هم با پولت نکنه و سود بهت بده گناهه

همه مجتهدین اینو گفتن ، همین آیت الله مکارم شیرازی گفته بیش از یه درصد سود بگیری

حرومه ، اون یه درصد رو هم پول کاغذ و ... حساب کرده تو 18 درصد بگیر خودتو به اون راه بزن

پدرتو در میارن صبر کن

 

وام بانکی: از یه نزول خور پول بگیر یه درصد بهش اضافه بدی اسمشو میزاری نزول دادم ،

اما از بانک پول بگیری 26 درصد روش می کشه ، اینو میگن "خدمات بانکی

بسوزه چنین بانکهایی ، ویران بشه چنین ساختمانهایی ، آتش بگیره چنین جاهایی

سونامی بیاد ببره چنین مکانهای کثیفی رو ، شهاب باران بشه له کنه چنین فاسد خانه هایی رو


وام ازدواج ، وام خانه، وام خودرو ، وام خرید جهازیه ، این وامها اگه درصدی روش بیاد حکم نزول دارن


به خدا اینو فقط نوشتم برای آگاهی بیشتر

 

نزولهایی که در بانک س... ازران تره

نزول تهیه جهزیه  26  درصد ، سه در صد کمتر از نزول حاج شکور عزیزی ،

نزول خرید خانه 25  در صد ،  یک درصد کمتر از نزول مش قنبر ،

نزول ازدواج 21 درصد، سه درصد کمتر از نزول محمود بنگاه دار خیابان مولوی ،

و نزول بانک ملی در خرید ماشین 25 درصد ولی نزول مشهدی قباد رحیمی 27 درصد ،

پس نزول بانک م.... دو درصد کمتر و حلال تر............... بشتابید فقط تا فردا فرصت باقیست

نزول خوران بانک  م...  ص... ر ... ت .. س....... حلال تر باصرفه تر مطمئن تر و خوش برخورد تر در خدمت ملت ایران


پدرتو در میارن بدبخت ، حالا خودتو به اون راه بزن نزول گیر و نزول ده

[ سه شنبه 28 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 1:4 ] [ محمد باقر ] [ ]


مادرانی که غیبت می کنن

مادرانی که غیبت می کنن

 

 

 

امان از دست این مادرا... امان از دستشون

 

هر چقدر بگی غیبت نکنین گناه داره بازم ....

 

انگار که 95 درصد دهنشون از سلولهای غیبت درست شده

 

تقریبا ده سالم بود ،یه روز مهمونی خونه خالم رفته بودیم همه با هم بلند حرف میزدن ، صداهاشونو می شنیدم ، چیزی که به ذهنم خطور کرد خنده ام گرفت

 

پسر خالم گفت برای چه خندیدی چیزی شده

 

گفتم:

 

پدرای ما دارن از بازار و کار و کاسبی حرف میزنن ( گفتگو و بحث بازاری

 

برادرای بزرگتر دارن از سیاست و اخبار حرف میزنن ( گفتگو و بحث سیاسی و اجتماعی

 

خواهرای بزرگتر دارن از درس و تحصیل حرف میزنن ( گفتگو و بحث تحصیلی

 

برادر کوچکتر از اونا دارن از فوتبال و ورزش حرف میزنن ( گفتگو و بحث ورزشی

 

من و پسر خالم ( در سنین ده سالگی ) داشتیم از کارتن و فیلمهای سینمایی و بزن بزن حرف میزدیم ( گفتگو و بحث فیلم و سریال

 

و مادرانمان از خونه همسایه، فامیل، دوستان ، مبلمان اونا ،خونه و دکراسیون اتاق،

طلاهایی که خریده،دخترشو به فلانی داده،تو عروسی سه جور پیراهن پوشیده بود،

عاشق فلانی شده بود،کفش 200 هزاری خریده و .... ( گفتگوی غیبت

 

پسرخالم نتونست تحمل کنه به همه گفت ،حسابی خندیدند

 

اینم یه خاطره شیرین ، دیگه هی نگین فقط داری خاطره تلخ می نویسی !!!

[ سه شنبه 27 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 23:31 ] [ محمد باقر ] [ ]


پسرانی که کمبود محبت دیده ان
[ دو شنبه 26 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 23:2 ] [ محمد باقر ] [ ]


دخترانی که تاریخ مصرف گذرانده اند
[ دو شنبه 25 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 22:36 ] [ محمد باقر ] [ ]


رویا
[ دو شنبه 24 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, غم و غصه, ] [ 16:0 ] [ محمد باقر ] [ ]


اینترنت
[ دو شنبه 22 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 15:38 ] [ محمد باقر ] [ ]


کله قند شیرین یا ترش؟
[ دو شنبه 21 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 15:28 ] [ محمد باقر ] [ ]


آرزوهای ما ...

آرزوهای ما ...

 

 

تا به حال شده آرزوی یه چیزی رو داشته باشی اما ...


اما زمانی به آرزویت برسی که دیگه فایده ای برات نداشته باشه !!!


یه زمانی بود که آرزوی "سگا" داشتیم اما زمانی بدستمون رسید که از "سگا" متنفر شده بودیم و "پلی استیشن"به بازار آمده بود


یه زمانی آرزوی " پلی استیشن" داشتیم اما زمانی بدستمون رسید که دیگه فایده ای برامون نداشت و کامپیوتر محبوب شده بود


یه زمانی آرزوی" کامپیوتر " و بازیهای اونو داشتیم اما زمانی بدستمون اومد که دیگه بزرگ شده بودیم باید میرفتیم خدمت سربازی


یه زمانی دلمون "ضبط صوت" جیبی می خواست اما وقتی عمر ضبط صوت های جیبی تموم شد آرزومون رسیدیم


یه زمانی دلمون موبایل می خواست تا ضبط صوت جیبی رو بندازیم بیرون ، و گوشیمون مثل ضبط صوت ده تا آهنگ نداشته باشه بلکه هزار آهنگ توش ضبط ضبط شده باشه بتونیم گوش کنیم دوربین عکاسی داشته باشه عکس بگیریم صدا ضبط کنیم و ....... اما زمانی بدستمون اومد که همه گوشیهای هوشمند داشتن و ما دوباره دست آرزو بلند کردیم که ای خدا منم یه گوشی می خوام یه ملیونی باشه، اینترنت، ایمیل، تلگرام، وای فای، دوربین بیست مگاپیسلی و ... داشته باشه می ترسم آرزموم بر آورده بشه بعد گوشی جدید بیاد بازار که طلا تولید کنه !!!


این آرزوی بچه گونه ما تا جوونی ما بود . از خدا دلگیر نیستیم خدا بهمون داد ولی زمانی خودش نه ، زمانی به دستم رسید که فایده ای برامون نداشت. می دونید چرا؟ خدا آرزوهامونو بر آورده میکنه اما دوست داره بیشتر باهم باشیم. بقیشو بخونین می فهمین


از این پس باید ذهنمونو به آرزوهای بزرگتریمون فعال کنیم


 مثلا" خونه داشتیم تا از اجاره نشینی راحت می شدیم ( آرزوی خونه بر آورده شد


کاش منم موتور داشتم که حداقل پیاده سر کار نمی رفتم ( آرزوی موتور بر آورده شد


کاش منم به جای این موتور گرازه ماشین داشتم ( آرزوی ماشید بر آورده شد


کاش منم یه ماکسیما داشتم حال میداد ( آرزوی ماکسیما بر آورده شد


کاش منم شاسی بلند سوار می شدم ( آرزو بر آورده شد


کاش منم "بنز یا بی ام و یا پورشه" داشتم


اگه بهش نرسیم از خدا ناراحت می شیم باهاش قهر می کنیم و شاید کفر هم بکنیم


این همه چیزایی که خدا بهمون داده به یاد نمی آوریم اما فکر ماشینهای لوکس هستیم که چرا سوارش نمیشیم !!! اگه خدا این آرزو رو هم بر آورده کنه بزرگترش رو خواهیم خواست شک نکنید !! مثل ویلا، زمین بزرگ ،خانه بزرگ و امکانات مدرن ، و کارخانه و ....


اگه به همه اینا هم برسی فکر پادشاهی سرت میزنه شک نکن !!!


اگه پادشاه هم بشی مانند " هیتلر " این جمله را به زبان می آوری:" یک کره زمین، یک کشور ، یک پادشاه "، بعد جنگ جهانی راه میندازی که به آرزویت برسی اما ....خدا دیگه زمین گیرت می کنه


یک کلام بگم و خاتمه: خداوند در قرآن فرموده: اونایی که منو فراموش کردند اونقدر بهشون ثروت میدم تا همیشه فراموشم کنن چون ازشون بیزارم و در مواقعی که اون ادما منو به یاد آوردن و چیزی ازم خواستند باز آرزویشون رو بر آورده می کنم تا اسم منو به زبون نیارن


اما اونایی که همیشه منو یاد دارند چیزی ازم بخوان نمیدم چون اگه آرزویشون رو برطرف کنم تو آرزویشون قرق میشن میرن دنبال آرزویی که بهشون دادم و منو فراموش می کنن ولی این کارو نمی کنم چون می خوام منو فراموش نکنن ، با من بمونن و هی آرزو کنن و همیشه با هم باشیم و از صدای خوبش لذت ببرم

 

خدایا دوستت دارم

[ پنج شنبه 19 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 23:9 ] [ محمد باقر ] [ ]


کدام یک از عنایت خدا را می خواهی؟
[ چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 15:46 ] [ محمد باقر ] [ ]


سونای بخار و خشک
[ سه شنبه 16 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, واقعیت زندگی, ] [ 23:53 ] [ محمد باقر ] [ ]


مدافع حرم

مدافع حرم

 

 

 

ببوسم خاک پایت را ...

اینارو اونایی بخونند که در هیئت ها و محرم سینه و زنجیر می زنند و خودشونو خادم حسین ع می دانن

اونایی که ادعا دارن قمه زنی گناه نیست و سر خود را قمه می زنن ، اما در مقابل دشمن نه تنها قمه بلکه سنگ هر بر نمی دارن

اونایی که از صبح تا شب در مساجد گریه می کنن و در موقع کمک حسین ع  کسانی دیگر را می فرستن

اگه واقعا دوست داشتنت راست بود تو "مدافع حرم" می شدی !!!

بچه سه ساله هم می تواند سینه و زنجیر زده و گریه کند !!!

تو عاشق واقعی حسین نیستی ! عاشق حرف زدنی

عاشق واقعی حسین در مقابله با یزید( مدافع حرم در مقابله با داعش ، که حسین ع را تهدید می کند ) مدافع حرمه

ببوسم خاک پایت را ...


 
این داستانو همتون بخونین منظورم رو می فهمین

یه مردی که طلبه بود و هر روز سینه و زنجیر میزد، هر روز به خدا شکایت می کرد که : خدایا چرا من رو زمان "امام حسین ع" به دنیا نفرستادی که منم در مقابل یزید بجنگم  و یاران حسین ع باشم!!! و همش ای کاش ای کاش می کرد  که چرا زمان حسین ع نبود تا به امام خدمت کنه

تا اینکه خداوند بزرگ او را آزمایش کرد

یه شب همین مرد این جملات همیشگی رو گفت و خوابید ، خواب دید که: خداوند زمان را به عقب برگردونده ،  و آن مرد رو هم در زمان حسین ع قرار داده و امام حسین ع در مقابل دشمن می جنگه و همین مرد هم جلوی امام حسین ع وایستاده و از ترس نمیدونه چی کار کنه !!! دشمنان حسین ع تیرهای خود را به طرف امام حسین پرتاب می کنن و این مرد هم که جلوی امام بود تا از اون محافظت کنه وقتی میبینه که تیر دشمن داره میاد طرفش سرشو خم می کنه و تیرها مستقیم به امام حسین ع می خوره و تیرهای بعدی هم همینطور

با وحشت از خواب بلند میشه میگه خدایا غلط کردم من هیچ وقت عرضه ندارم که مثل هفتاد و دو تن از یاران شما باشم، نه من و نه هیچ کس دیگه. پس همین مسجد و همین زمان خوبه میرم سینه و زنجیر و گریه می کنم تا عاشق امام حسین بمونم و مدافع حرم رو به محافظت از حرم حسین ع می فرستم

[ دو شنبه 15 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, حقیقت دل, ] [ 23:25 ] [ محمد باقر ] [ ]


داعش
[ دو شنبه 14 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 23:17 ] [ محمد باقر ] [ ]


یاد خدا
[ یک شنبه 12 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, حقیقت دل, ] [ 23:49 ] [ محمد باقر ] [ ]


عرضه مرگ

عرضه مرگ

 

 

 

مرگ عرضه می خواهد!!!

 

حرف مرگ میزنی ، عرضه مرگ نداری !!!

 

کدام یک از ماها تحمل شنیدن خبر بیماری لاعلاج را داریم؟

 

روز اول عید به همراه خانواده به مزار رفتگانمون رفتیم . دو تا قبر در کنار هم با دو عکس پسر بچه کوچولو که برادر هم بودن و دست رو کول همدیگه گذاشته بودن رو دیدم دلم بدجوری سوخت هر دو  با هم فوت شده بودن، از فامیلهاشون که سر قبر فاتحه می خوندن سوال کردم یکیشون گفت:عید پارسال که رفته بودن گردش تصادف کردن پدر و مادرشون هیچ چیزشون نشده و فقط این دو تا فوت شدن

اشکم ریخت با خودم گفتم خدایا: این کوچولوها عرضه مرگ دارن، ما نداریم؟ ما باید بزرگ بشیم تا بگیم عرضه مرگ داریم؟ باید از زندگی سیر بشیم بگیم عرضه مرگ داریم؟باید زندگی ببینیم بعد عرضه مرگ داشته باشیم؟یا باید به همه آرزوهامون برسیم بعد بگیم مرگ حق است؟ بچه هایی که نه زندگی دیدن، نه روزهای قشنگ مدرسه ،نه آرزوهاشون، نه پول، نه ثروت ، نه کشورهای خارجی، و نه بچگی و ...

این است رسم زندگی، برو زندگی کن بعد همش از خدا ناراحت شو که چرا به چیزایی که می خوای نمی رسی !!! خدایا توبه

 وقتی موقع رفتن از کنار قبرها "قدمهایی که از لابه لای قبرها بر می داشتم" با خودم به دنیای واقعیت ( آخرت ) فکر می کردم، تو این فکر بودم الان این مرده ها تو کجا ها هستند چطور زندگی می کنن؟ دنیای اونا چه رنگیست؟ اینقدر هوس دنیای اونا رو کردم که می خواستم در یکی از همین قبرها دراز بکشم و چشمامو ببندم و برم عالم آخرت. اما حیف که نمی تونستم چون همه جای قبرستان شلوغ بود.من اون عرضه رو نداشتم حتی عرضه یه دقیقه دراز کشیدن در قبر خالی، یاد پسر عمه ام افتادم که مثل شیر بود زمانی که پدرش از خونه پرتش کرده بود و دنبالش گرفته تا بگیره کتکش بزنه پسر عمه ام به همون قبرستان رفته بود و در یکی از همون قبرهای خالی دراز کشیده بود تا پدرش دست از او برداره اما در همون قبر خالی خوابش گرفته و تا صبح خوابیده بود و تعریف دنیای دیگه رو برایمون می کرد که موهای بدنمون سیخ وا می ایستاد و همون پسر عمه ام الان طلبه شده و اون کجا من کجا؟

زندگیتو باختی محمد باقر، زندگیتو باختی

یک دقیقه نتونستی تو قبر خالی و آن هم در "روشنایی روز" دراز بکشی تا شاید آدم می شدی!!! از پسر خالت یاد بگیر که شب تا صبح داخل قبر خالی در قبرستون و آن هم  "در تاریکی شب" خوابید

خدایا خودت کمکم کن

[ شنبه 11 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, غم و غصه, ] [ 23:10 ] [ محمد باقر ] [ ]


لوتی های قدیم
[ شنبه 9 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 22:56 ] [ محمد باقر ] [ ]


این روزا
[ شنبه 8 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 22:40 ] [ محمد باقر ] [ ]


طلبه

طلبه

 

عرضه داری تو هم " طلبه " شو

 

تو که "شلوار تنگ" می پوشی

 

تو که پیراهن "آستین کوتاه" تن می کنی

 

تو که همیشه "صورت" تیغ می زنی

 

تو که "موهات" رو بلند می کنی

 

تو که "ابرو" بر می داری

 

تو که "بینی" عمل میکنی

 

تو که "هر حرفی" رو به زبون می آیی

 

تو که "نماز" نمی خونی

 

تو که "روزه" نمی گیری

 

تو که یه سال یه جمله "قرآن" نمی خونی

 

تو که "امر به معروف و نهی از منکر" نمی کنی

 

تو که "فحش های جورواجور" بلدی

 

تو که راحت "غیبت" می کنی

 

تو که راحت "تهمت" می زنی

 

تو که راحت "دروغ" می گی

 

تو که هر روز "حرص" می خوری

 

تو که "زنا و لواط" می کنی

 

تو که "مست" می شی

 

تو که "سیگار" می کشی

 

تو که حرفت رو "با زور" تحمیل میزنی

 

تو که "مسخره" می کنی

 

تو که "اسم رو اسم کسی" می زاری

 

تو که به هر دمی "قهقهه" می زنی

 

تو که جلوی "رفت و آمد و حجاب و ..." خانمت رو نمی گیری

 

تو که دست "بچه ات" رو ول کردی و خبر نداری کجاها رفت و آمد دارن

 

تو که "غرورت" حرف قبول نمی کنه

 

تو که اصلا "یاد خدا" نیستی و فراموشش کردی

 

تو که "کلاهبرداری" می کنی

 

تو که "دزدی" می کنی

 

تو که "رشوه" می خوری

 

تو که به "بدگویی" عادت کردی

 

تو که "دینت" رو قبول نمی کنی

 

تو که "چشمات" به همه جا نگاه می کنه

 

تو که "گوشات" به هر آهنگ مبتذل و غیبت مردم گوش می کنه

 

تو که از "دهنت" هر حرفی بیرون می پره

 

تو که با "دستات" ج ل ق می زنی

 

تو که با "پاهات" به هر خراب شده ای قدم می زاری

 

تو که "داخل قلبت" آتش نگه داشتی

 

تو که "شکمت" رو با حرام پر کردی

 

تو که "جسمت" رو برای خودت خواستی

 

تو که "عرضه" این چیزارو نداری !!!

 

پس دهنت رو ببند "آ ش ق ا ل"

 

اگه عرضه نگه داشتن اینارو داری اونوقت بگو من خوبم و "طلبه ها" رو مسخره کن

[ جمعه 6 فروردين 1395برچسب:به قلم محمد باقر ,,, حقیقت دل, ] [ 23:6 ] [ محمد باقر ] [ ]


شروعی دوباره

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام دوستان از غیبت یه ماهه معذرت میخوام

 

بازدید کننده های عزیز: چون بازاری ام و نزدیک های عید بازار شلوغ بود به همین خاطر نتونستم وبلاگ سر بزنم. سعی می کنم از این پس باشم فعلا هستم تا وقتی که بازار کساده

مچکرم ( محمد باقر ...

[ دو شنبه 12 بهمن 1394برچسب:به قلم محمد باقر ,,, شروعی دوباره, ] [ 22:15 ] [ محمد باقر ] [ ]


آرزوها
[ پنج شنبه 8 بهمن 1394برچسب:به قلم محمد باقر ,,, مطالب کوتاه ( سری دوم, ] [ 22:37 ] [ محمد باقر ] [ ]